۱۲ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۵۵

یک رمان مژده رسیدن تابستان را به کتابفروشی ها داد

یک رمان مژده رسیدن تابستان را به کتابفروشی ها داد

رمان «چیزی به تابستان نمانده» نوشته بهاران بنی احمدی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «چیزی به تابستان نمانده» نوشته بهاران بنی احمدی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب هشتاد و نهمین عنوان مجموعه «کتاب های قفسه آبی» است که این ناشر چاپ می کند.

داستان «چیزی به تابستان نمانده» با فلاش‌بکی بزرگ آغاز می‌شود و فرم دفترچه‌ خاطراتی‌اش مخاطب را با روزگار دختری از طبقه‌ متوسط جامعه روبه‌رو می‌کند که در حال بزرگ ‌شدن است. پدیده‌های اجتماعی هر کدام از این دوره‌ها و سال‌ها به نحوی بر زبان، زیست و مسیر زندگی این دختر تأثیر گذاشته‌اند.

در متن این رمان همچنین نوعی تاریخ‌نگاری شخصی از سال‌های دهه‌های هفتاد و هشتاد و چند سال نخست دهه‌ نود به چشم می‌خورد. قهرمان داستان در تقابل با مادرش قرار دارد؛ مادری که اصولِ خود را دارد و محافظه‌کارتر از دختر است. قصه‌ دو زن که هر کدام جنسی از تنهایی را تجربه می‌کنند و منتظرِ فرصتی‌اند تا سرنوشت‌شان را رقم بزنند. این میان مخاطب بنی‌احمدی با انواع اتفاق‌ها روبه‌رو می‌شود که مسیر این شخصیت‌ها را تغییر می‌دهند...

بهاران بنی‌احمدی دانش آموخته تئاتر و فلسفه در پاریس است و در ایران نیز تجربه بازیگری را در کارنامه خود دارد. در کنار این فعالیت‌ها، او سال هاست که نوشتن داستان را آغاز کرده و رمان «چیزی به تابستان نمانده» دهه‌هایی که نسل او از سر گذرانده، به تصویر می کشد. او این رمان را به مادر و مادربزرگش تقدیم کرده است.

رمان «چیزی به تابستان نمانده» ۳۵ بخش دارد و نگارش آن اردیبهشت ماه سال ۹۳ به پایان رسیده است. مراسم رونمایی از این اثر، آذرماه امسال در شهر کتاب پاسداران برگزار شد.

در قسمتی از این رمان می خوانیم:

کتاب هایش تغییر کرده. خبری از رمان های نوجوانی اش نیست. سیدنی شلدون، فهیمه رحیمی و این آخری دانیل استیل که مایه دق من بود. حرصم را در می آورد. من هرچه باشد شاعرم _ هرچند شاعری ناشناخته _ و مادر این بچه. دلم نمی خواهد دخترم این جور کتاب ها را بخواند.

آن روز وقتی از سینما برگشت صورتش را خوب بررسی کردم. هنوز تک و توکی اکلیل پشت چشمش مانده بود. با وسواس سعی کرده بود پاک کند. کارش را خوب انجام داده بود. چیزی نگفتم. وقتی رفت دستشویی کیفش را خالی کردم. با ترس، انگار کار بدی انجام می دهم اما کار بدی نبود. می ترسیدم. نکند با دیدن چیزهای دیگری شوکه بشوم؟ کیف بارون وسط خانه، پشت ستون راهرو، روی زمین ولو شده بود. بدنم داشت گرم می شد. یک کتاب از دانیل استیل، یک بُرس، رُژ گونه و ماتیک قرمز و بنجل من که داخل آستر کیف بود. خوب دست کشیدم. لای آستر کیف، جیب ها، سوراخ سنبه ها... چیز دیگری نبود. آرایشش را خوب پاک کرده بود، پاک پاک بود؛ اما این برس سایه و ماتیک آثار جرمی بود که فکر می کرد از چشم من پنهان مانده...

این کتاب با ۱۳۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۰۵ هزار ریال منتشر شده است.

کد خبر 3890037

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha