به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر مشروح جلسه دوم درس خارج فرهنگ آیت الله محسن اراکی است که در ادامه می خوانید؛
مقدمه
فرهنگ یک نظام ارزشی است که همه فعّالیّتهای ارادی انسان را در برمیگیرد؛ مجموعهای از داوریهای ارزشیِ به هم پیوسته و متکامل درباره کلیه رفتارهای انسانیِ انسان که مجموعه ساختاری هماهنگ و واحدی را شکل میدهند.از سویی فرهنگ خاستگاه رفتارهای ارادی انسانیِ فردی و اجتماعی است و لذا هرگونه تغییر در رفتارهای فردی و اجتماعی، دگرگونی در نظام فرهنگی را میطلبد و نیز هرگونه تغییر در نظام فرهنگی، دگرگونی در شیوههای رفتار انسانی را به دنبال دارد به همین جهت بررسی این نظام اجتماعی از منظر فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام ضروری به نظر میرسد. در این سلسله دروس آیت الله محسن اراکی که مکتب علمی نجف و قم را توأماً درک کرده است، به بررسی این مهم میپردازد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین
تبیین احکام فقه فرهنگ خُرد را در سه فصل بررسی خواهیم کرد:
فصل اوّل: فقه عقاید و باورها
لازم است پیش از پرداختن به اصل بحث درباره فقه عقاید و باورها چند مطلب را به عنوان مقدمه بحث، مورد بررسی قرار دهیم:
۱. مفهوم عقیده:
عقیده بنا بر آنچه در کتب لغت آمده است، عبارت است از «ما یدین الإنسان به» و اعتقاد به معنای «عقدُ القلب علی الشیء» است. بنابراین به هر باوری که انسان آن را پذیرفته و بدان دل بسته باشد، «عقیده» گفته میشود.
دلبستگی به یک باور و پذیرفتن آن به معنای تسلیم قلب در برابر آن است و معنای تسلیم قلب، تسلیم شدن در برابر آن باور و در حقیقت به معنای تسلیم شدن مرکز حکومت و فرماندهی وجود آدمی به آن عقیده و باور است که نتیجه آن حکومت و فرماندهی آن باور بر دستگاه تصمیمگیری انسان و تشکیلات مدیریت داخلی وجود آدمی است.
اعتقاد به این معنا با تصدیق صِرف یا به عبارتی دیگر با «علم به صدق یک گزاره» متفاوت است. علم به صدق گزاره معلول دلیل و حجّتی است که صدق آن گزاره را تأیید میکند. بنابراین هرگاه دلیل قاطع و روشنی بر صدق یک گزاره گواهی دهد علم به صدق آن گزاره برای کسی که از آن دلیل آگاهی و اطلاع حاصل کند قهری است. زیرا دلیل قاطع و روشن، علّت تصدیق به مضمون گزارههای است که دلیل بر صحت و صدق آن گواهی داده است.
بنابراین «تصدیق یا علم به صدق یک گزاره» اختیاری نیست، بلکه معلول اطلاع بر دلیل آن است. هرگاه علم به دلیل و حجّتی که صدق یک گزاره را اثبات و توجیه میکند به دست آید، تصدیق نسبت به آن گزاره یا به تعبیری دیگر: علم به صدق آن گزاره به طور طبیعی به دست میآید.
لکن اعتقاد -به معنای دل بستن به یک باور و تسلیم شدن مرکز مدیریت فرماندهی تشکیلات وجود آدمی در برابر آن-، امری اختیاری و ارادی است. لذا چهبسا آدمی به دلیل و برهان بر صحت یک گزاره اطّلاع یابد و به صدق آن گزاره در دل خویش گواهی دهد و نسبت به آن تصدیق و اذعان کامل داشته باشد اما معالوصف زیر بار آن نرود و خود را تسلیم آن ننماید و اراده خود را در اختیار آن تصدیق و نتایج و لوازم آن قرار ندهد.
برای مثال: پزشکی که به دلیل اطلاعات و خبرگی خود در دانش پزشکی و به استناد ادلّه قاطع و محکمی که بر آن دستیافته به نتیجه یقینی و صددرصدی در مورد مضر بودن سیگار و یا مواد مخدّر برسد، الزاماً چنین نیست که در برابر علم خود تسلیم شود و در رفتار و سبک زندگی عملی او با علمش هماهنگ باشد. چهبسا بهرغم آنکه میداند استفاده از این مادّه معیّن آسیبهای فراوانی به سلامتی او وارد خواهد کرد، تسلیم این حقیقت نشده و دل خود را -یعنی مرکز تمایلات درونی خود- در برابر این واقعیت تسلیم نکند. و در نتیجه مرکز فرماندهی حاکم بر وجود و رفتار او با سرکشی در برابر این واقعیت، در برابر تمایلاتی که او را به سوی مصرف مواد مخدّر و اعتیاد میکشانند، تسلیم شده و عملاً اعتیاد به مواد مخدّر پیدا کند.
۲. مرز جبر و اختیار در حوزه باورها:
در بحث پیشین گفتیم: تولّد تصدیق به یک گزاره از دلیل و برهان اختیاری نیست بلکه معلول قوانین علّت و معلولی جبریِ حاکم بر پدیدههاست. لذا آنجا که علم به دلیل و برهان بر یک گزاره به دست آید تصدیق به آن گزاره به طور جبری و بدون اختیار حاصل خواهد شد.
در این مرحله اختیار انسانی نقشی ندارد اما در دو مرحله پیش و پس این مرحله اختیار انسانی است که نقش اوّل را ایفا میکند.
در مرحله پیش از تصدیق به یک گزاره، آدمی به اختیار خود میتواند نسبت به پرسش و تحقیق و جستجو درباره دلیل یک گزاره بپردازد. در این مرحله آدمی با اختیار و اراده خود عمل میکند و به همین دلیل جهل به یک گزاره مسئولیّتآفرین نمیتواند کوتاهی آدمی را در برابر انجام وظیفه و ایفای نقش لازم خود در ادای مسئولیتی که در برابر آن گزاره دارد، توجیه کند.
پدر و مادری که کودک بیمار خود را به بهانه عدم اطّلاع از نحوه درمان او به حال خود رها کنند و در نتیجه کودک به عواقب وخیم ناشی از آن بیماری دچار گردد، در برابر وضعیت بدی که برای کودک به وجود میآید مسئولاند و ناآشنایی آنها با روش و نحوه درمان کودک نمیتواند کوتاهی آنها را توجیه کند. زیرا میتوانستند با مراجعه به پزشک و پرسش از او راه درمان کودک را یافته و نسبت به درمان به موقع او اقدام کنند.
در همین راستا در منابع دینی اسلامی درباره عذر نبودن جهل به وظایف و مسئولیتهای الهی انسان بحثهایی آمده است، نظیر آنچه در تفسیر آیه «فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ» آمده است.
شیخ طوسی رحمةالله علیه به سندش از امام صادق علیه السلام نقل میکند:
«وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ». فَقَالَ إِنَّ اللهَ تَعَالَی یقُولُ لِلْعَبْدِ یوْمَ الْقِیامَةِ: عَبْدِی أَکنْتَ عَالِماً؟ فَإِنْ قَالَ نَعَمْ، قَالَ لَهُ: أَفَلا عَمِلْتَ بِمَا عَلِمْتَ؟ وَ إِنْ قَالَ: کنْتُ جَاهِلاً، قَالَ لَهُ أَفَلا تَعَلَّمْتَ حَتَّی تَعْمَلَ فَیخْصِمُهُ وَ ذَلِک الْحُجَّةُ الْبَالِغَة».
«از امام صادق علیه السلام درباره «فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ» (از آن خداست، حجّت تام و رسا) پرسیدند، فرمود: خدای متعال روز قیامت به بنده خویش میگوید: بنده من! آیا میدانستی؟ پس اگر در پاسخ گفت: آری، به او میگوید: پس چرا به آنچه دانستی عمل نکردی؟ و اگر در پاسخ گفت: نه، به او میگوید: چرا نیاموختی تا عمل کنی، در اینجاست که حجّت خدا بر بندهاش تمام گشته و بنده محکوم میشود، این است حجّت بالغه خداوند.»
۳. مسئولیت انسان در حوزه باورها:
بنابراین آدمی در برابر دانایی و نادانی یا دانستن و ندانستن مسئول است و در حقیقت نخستین مسئولیتی که انسان در زندگی خویش در برابر آن قرار میگیرد مسئولیت دانایی و دانستن است. این مسئولیت، مسئولیت نخستین آدمی در حوزه باورهاست که از آن به «مسئولیت پیشباور» تعبیر میکنیم.
بر مبنای مسئولیت دانایی، آدمی از نظر عقل موظّف است برای به دست آوردن دانش و دانستن آنچه را احتمال میدهد در سعادت و خوشبختی حال و آینده او مؤثر است تلاش کند و اگر دانش مستقیم درباره یک رشته از مسائل برای او میسّر نیست، با سؤال و پرسش از دانایان آن رشته به دانایی مورد نیاز خود دست یابد.
مسئولیت دیگری که بر عهده آدمی در حوزه باور قرار میگیرد، مسئولیت پساباور است. مسئولیت پساباور مسئولیتی است که پس از تصدیق و باور به صحت یک گزاره بر انسان بار میشود. نخستین مسئولیت پساباور آدمی مسئولیت تسلیم قلبی در برابر باور صحیح و درستی است که برهان و دلیل بر صحت آن گواهی داده است.
پسازآنکه آدمی با پرسوجو و پژوهش و استفهام و تحقیق از طریق دلیل و برهان کافی به باوری دست یافت مسئولیتی در برابر این باور و تصدیق و معرفتی که برای او به دست آمده است پیدا میکند و آن مسئولیت «ایمان» به آن باور یعنی رامسازی قلب خویش -که مرکز تصمیمگیری و اراده اوست- برای آن باور و به عبارتی دیگر: تسلیم مملکت وجود خویش به حاکمیت و مدیریت آن باور است.
باوری که دلیل و برهان، حقانیت و صحت آن را اثبات کرده است، حقّی دارد؛ یعنی مسئولیت و تعهّدی بر عهده دارندهٔ آن باور ایجاد میکند. این مسئولیت بنیادیترین مسئولیت رفتاری در شخصیت آدمی است که کلیه مسئولیتهای رفتاری دیگر از آن ناشی میشوند. این مسئولیت بنیادین همان مسئولیت خضوع و تسلیم قلب در برابر آن باور است که منشأ پیدایش رفتارهای منسجم و هماهنگ با آن باور خواهد بود.
ازآنچه تاکنون گفتیم، نتیجه میگیریم که مسئولیت انسان در برابر دانایی بر دو نوع اصلی است:
نوع اول: مسئولیت پیشباور
نخستین مسئولیت پیشباور، مسئولیتی است که انسان را به تحصیل دانش و پرسوجو و سؤال و آموختن وامیدارد. همان مسئولیتی که در روایت فوق، با پرسش «أَفَلا تَعَلَّمْتَ» به آن اشاره شده است.
از مسئولیت پیشباور مسئولیت دیگری برمیخیزد و آن مسئولیت اطمینانیابی از درست بودن یا نادرست بودن باور و دانشی است که آدمی به دست میآورد.
توضیح اینکه: مسئولیت پیشباور همان مسئولیتی است که عذر بودن نادانی را نفی میکند و مسئولیت تحقیق و پرسش و سؤال و پژوهش و یافتن دانش را بر عهده آدمی میگذارد.
مسئولیت پیشباور در نقطه دریافت پاسخ پایان نمیپذیرد بلکه این مسئولیت همچنان ادامه دارد تا به پاسخ صحیح و درست دست یابد. بنابراین مسئولیت پرسش و جستجو تنها به معنای سؤال محض نیست، بلکه سؤال همراه با ارزیابی و آزمون صحت است.
بنابراین مسئولیت پیشباور انسان به دو نوع مسئولیت بازمیگردد:
الف- مسئولیت پرسوجو و سؤال و استفهام؛
ب- مسئولیت آزمون و سنجش درستی و صحت پاسخ.
پاسخی را که آدمی در برابر سؤال و پرسش خود دریافت میکند باید مورد آزمون و سنجش صحت قرار دهد. آزمون و سنجش صحت پاسخ از دو راه اصلی امکانپذیر است:
۱. برهان و دلیل مستقیم؛
۲. برهان و دلیل غیر مستقیم.
راه اصلی سنجش و آزمون صحت یک گزاره راه برهان و دلیل مستقیم است. لکن پیمودن این راه در بسیاری از موارد دقت و تلاش بسیاری میطلبد که تمام وقت انسان جستجوگر را میگیرد بهنحویکه فرصتی برای پرداختن به کارهای دیگر برای او باقی نمیماند و به عبارتی دیگر: سنجش مستقیم و آزمون بلا واسطه صحت گزارهها غالباً نیازمند تخصص است و معمولاً تخصص در یک رشته فرصتی برای پرداختن به دیگر نیازهای زندگی اجتماعی باقی نمیگذارد و با توجه به تنوع نیازمندیهای فردی و اجتماعی انسان و ضرورت تقسیم کار در بین افراد جامعه، جهت تأمین مجموعه نیازمندیهای فردی و اجتماعی توزیع مسئولیتهای اجتماعی و به دنبال آن لزوم توزیع و تقسیم تلاشهای تخصصی به عنوان یک ضرورت اجتماعی نمایان میشود.
روشن است که معمولاً بلکه دائماً بهدست آوردن همه تخصصها برای یک فرد در همه زمینههای مورد نیاز انسانِ اجتماعی ممکن نیست به همین دلیل تقسیم و توزیع تلاشهای تخصصی یک ضرورت اجتماعی است.
بر این اساس بهدست آوردن توان سنجش و آزمون مستقیم و متخصصانه درباره یک گزاره نقشآفرین و تعیینکننده دربارهٔ سرنوشت آدمی برای همگان غیر ممکن است. لذا ناگزیر باید از راه غیر مستقیم سنجش و آزمون صحت یک گزارهٔ حیاتی و ضروری بهره جست.
راه غیر مستقیم سنجش و آزمون صحت یک گزاره پرسش از دانایان و متخصصان مورد اعتماد است.
نوع دوم: مسئولیت پساباور:
مسئولیت پساباور یا بعد التصدیق یک گزاره نیز به دو مسئولیت بازمیگردد:
الف- مسئولیت تسلیم قلبی؛
ب- مسئولیت عمل.
پسازآنکه دانایی مورد نیاز درباره یک گزاره سرنوشتساز، از راه برهان مستقیم یا غیرمستقیم بهدست آمد نخستین مسئولیتی که عقل آن را متوجه انسان میکند مسئولیت پذیرش قلبی گزارهای است که برهان صحت آن را تأیید کرده باشد. عدم پذیرش و تسلیم قلبی در برابر حجت و برهان تخلف از وظیفه و مسئولیتی است که عقل سلیم بر آن گواهی میدهد. عقل سلیم هر انسان برخوردار از سلامتی ادراک، گواه بر این است که آدمی وظیفه دارد که در برابر آنچه برهان و دلیل صحت آن را تأیید کرده و بر آن گواهی داده است تسلیم باشد، سرپیچی از این وظیفه و مسئولیت به معنای استحقاق تحمل پیآمدهای منفی ناشی از این سرپیچی است.
مسئولیت پساباور دیگر: عمل به گزارههای است که برهان صحت آن را تأیید کرده است، یا به عبارتی دیگر: از آزمون صحت با موفقیت بیرون آمده است.
با ایمان و تسلیم قلبی صرف نسبت به یک گزارهٔ سرنوشتساز، مسئولیت آدمی در برابر آن گزاره به پایان نمیرسد، بلکه عقل سلیم آدمی را در برابر عمل به آن گزاره و اجرای آن در محیط زندگی مسئول میداند و او را در صورت تخلف عملی مستحق تحمل عواقب منفی تخلف از عمل به آن گزارهٔ سرنوشتساز میداند.
بنا بر آنچه گذشت آدمی در برابر گزارههای مربوط به سرنوشت خویش در مجموع چهار مسئولیت اساسی دارد:
۱. مسئولیت پرسوجو و تحقیق؛
۲. مسئولیت سنجش و آزمون صحت.
این دو مسئولیت، دو مسئولیت پیشباور یا ماقبل التصدیقاند.
۳. مسئولیت تسلیم و پذیرش قلبی گزارههای که صحت آن با برهان به اثبات رسیده است.
۴. مسئولیت عمل به گزارههای که برهان صحت آن را تأیید کرده است.
این دو مسئولیت، دو مسئولیت پساباور یا مابعد التصدیقاند.
پس از این مقدمه به بحث و بررسی احکام فقه فرهنگ در حوزه باورها خواهیم پرداخت.
نظر شما