به گزارش خبرنگار مهر، در نود و نهمین برنامه «هفت» و در بخش بررسی فیلمهای حاضر در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر، شب گذشته ۱۶ بهمن ماه فیلم مستند «ایساتیس» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا دهقان مورد بررسی قرار گرفت.
رامتین شهبازی منتقد و مدرس سینما با اشاره به برخی ویژگیهای شاعرانگی در فیلمها، توضیح داد: در فیلمهایی که به آنها شاعرانه اطلاق میشود، نوع فرم فیلم به لحاظ بصری از یک طرف و از سویی دیگر، کلام در فیلم که به عنوان گفتار متن میشنویم، شاعرانگی را متبادر میکند و همیشه سوء تفاهمی در این زمینه پیش میآید. این سوء تفاهم به این معنی است که برای لقب شاعرانه دادن به یک فیلم، معمولاً باید شاهد تصاویری زیبایی باشیم که عمدتاً یک شعر هم در پس زمینه است؛ باید تاکید کنم این تلقی ساده، خامدستانه و دم دستی در سینمای مستند شاعرانه است که البته نمونههایی هم دارد. اما نکتهای که فیلم مستند «ایساتیس» دارد و برای من از باب شاعرانگی جذاب است، رسیدن به یک فرم شاعرانه است.
وی خطاب به کارگردان «ایساتیس» گفت: شما با تصاویری از طبیعت اطراف یزد، آرام آرام به خود یزد میرسید و به نظر میرسد از کل به جزء رسیدهاید که این موضوع خیلی حسابشده و بحث استراتژی روایت فیلم به لحاظ بصری است. همچنین در بحث کلام که یکی از ویژگیهای مهم این فیلم است، چهار عنصر باد، آب، خاک و آتش با همراهی نصرالله مدقالچی، ابوالحسن تهامینژاد، زهره شکوفنده و مریم شیرزاد چهار گوینده برجسته که از بهترینها هستند، نمود خوبی پیدا کرده است.
این منتقد سینما با تاکید بر اینکه دیالکتیک بین کلام و تصویر در «ایساتیس»، آن را شاعرانه میکند، اظهار کرد: نکته مهم بعدی دیالکتیکی است که در این فیلم وجود دارد؛ این دیالکتیکی که بین اینها در کلام وجود دارد، روی تصویر تاثیر میگذارد که به نظر من شاعرانگی فیلم در اینجا اتفاق میافتد. فیلم با تکگویی گویندهها شروع میشود یعنی هر کدام از این عناصر یک مقدمه یا پرولوگ دارند که به نظر میرسد در دقایق اولیه فیلم تمام شده است اما هر کدام از این عناصر، با توجه به جدایی از طبیعت و نسبت انسان با طبیعت، مساله بعدی فیلم میشود و همینجاست که دوباره عناصر با گویندهها وارد میشوند و با ریتمهای کوتاهتر باهم صحبت میکنند.
محمدحسین لطیفی مجری برنامه «هفت» نیز درباره این نکته که رامتین شهبازی مطرح کرد، گفت: وقتی یک آهنگساز قصد ساخت یک موسیقی دارد، در ابتدا یک ملودی را در ذهنش پرورش میدهد و بعد برای آن نت مینویسد اما بخشی در ساخت موسیقی است که «تنظیم» نام دارد. در واقع چیزی که رامتین شهبازی گفت تنظیم کاملاً آگاهانه کارگردان است که بخشی از آن به تعامل با تدوینگر نیز بر میگردد تا به تنظیمی زیبا برسد و من مطمئنم که شما در جریان تدوین کار، بارها این تصاویر را جابهجا کردید و با آزمون و خطا به فیلم الان رسیدید.
در ادامه، علیرضا دهقان درباره ساخت فیلم مستند «ایساتیس» و سختیهای آن از تعدد لوکیشنها گرفته تا ثبت فصلهای مختلف در یزد کویری توضیحاتی ارائه کرد.
وی در پاسخ به محمدحسین لطیفی درباره چرایی ساخت این فیلم مستند و حسش نسبت به ساخت این مستند درباره یزد، گفت: از آنجایی که فیلمسازان دوست دارند کاری در مورد زادگاهشان برای ادای دین انجام دهند، دوست داشتم این کار را بسازم. جدای از اینکه چند فیلمی که ساختم در لوکیشن یزد اتفاق افتاده اما از آنجایی که تدریس مستند میکنم، علاقه داشتم بعد از مدتها کاری شاعرانه انجام دهم و آن را تجربه کنم. احساس میکردم سالهاست چنین کاری در سینمای ایران اتفاق نیفتاده است و فیلمسازان بیشتر به سراغ مستندهای اجتماعی میروند.
لطیفی در ادامه درباره اشل جهانی این فیلم گفت: من احساس میکنم فیلمساز میتواند این اثر را به نفع کشور خودمان و شهر یزد در اشل جهانی عرضه کند و مطمئنم که قابل دیدن برای مخاطب جهانی است؛ به این دلیل که جدی کار شده و زحمت فراوانی برای ساختش کشیده شده است. حساسیت بسیار زیاد در کار و قابهای بسیار خوبی در فیلم دیده میشود که هر کدام جای صحبت دارد.
شهبازی نیز در این مورد به جنس روایتی که فیلمساز برای بیان استفاده کرده، اشاره کرد و توضیح داد: جنس روایت علیرضا دهقان در فیلمش، «جاندار انگاری» است؛ چهار عنصری که جاندار انسانی نیستند اما با جاندار انگاری آنها میتوانیم به زبانی جهانی دست پیدا کنیم که این موضوع اتفاقاً در سینمای جهان زیاد اتفاق افتاده است. شاعرانگیهای مختلف در شکلهای متعدد در سینمای جهان دیدهایم اما نکتهای که وجود دارد این است که «ایساتیس» میتواند یک مستند شهری باشد با ویژگیهای خاص خودش. کاری که این مستند برای مخاطب میکند این است که از مکانی که ممکن است یک فیلم برایش ترسیم کند، فراتر میرود. وقتی مکان را نشان میدهیم ممکن است بومی و محلی شویم ولی وقتی فضاسازی صورت میگیرد، ذهن رها و تخیل ایجاد میشود چراکه تخیل در فضاسازی اتفاق میافتد یا بهتر اتفاق میافتد.
وی با تاکید بر اینکه فیلم «ایساتیس» این تخیل را در خود دارد، گفت: وقتی «باد» با مخاطب از بادگیرها صحبت میکند، دوربین با این کلام با صدای نصرالله مدقالچی همراه میشود و به سمت بادگیر میرود و داخل میشود. در عین حال که «کلام» فاخر و کارکردی است ولی اگر مخاطب خارجی نیز این فیلم را ببیند درگیر کلام نمیشود، بلکه تصویر هم کار خودش را میکند. اشاره شد که قابهای خوبی را در فیلم میبینیم؛ این قابها عموماً در یک سوم ابتدایی فیلم قابهای باز هستند ولی بدون اینکه استراتژی حرکت دوربین تغییر کند، در دو سوم بعدی که به شهر میآید و قابها را میبینیم اما جزییات در تصویر وجود دارد.
به گفته شهبازی، «ایساتیس» فیلم شلختهای نیست و روی قاب به قابش کار شده و لوکیشنهای بسیاری دارد که در فیلم دیده نمیشوند و اگر علیرضا دهقان به آنها اشاره نمیکرد، اصلاً نمیدانستم. «ایساتیس» میتواند یک فیلم آموزشی برای سینمای مستند نیز باشد تا فیلمسازان جوان فکر نکنند ساختن مستند آسان است و فقط نیاز به دوربین دست گرفتن دارند.
وی در ادامه بحث بیان کرد: در ابتدای فیلم به نظر میرسد عناصر، روایتهای جداگانه دارند اما بعد از یک سوم ابتدایی فیلم، در هم تنیده میشوند و حتی به هم ارجاع میکنند. نکته بعدی این است که وقتی آیینهای مذهبی توسط این عناصر چهارگانه روایت میشوند خود عناصر نیز درون این آیینها هستند و این به نظر من، انتخاب هوشمندانهای است.
شهبازی تاکید کرد: درهم تنیدگی عناصر همان شاعرانگی است که نوعی ارجاع به خود زبان و موضوع است.
این مدرس سینما در پایان بحث گفت: نکته بعدی این است که فیلم سعی نمیکند همچون دیگر فیلمهای مستند، در روایت اطلاعات بدهد و این موضوع، برای علیرضا دهقان و همچنین سینمای مستند ایران، تجربه خوبی است. این در حالی است که در سینمای مستند ایران، فیلمهای شلخته زیاد میبینیم که آن را به گردن موقعیت و زمان و هزینهها میاندازیم.
دهقان در پایان این بخش برنامه «هفت» گفت: مفهوم «ایران» در گسترده یک جغرافیا، یک محدوده زبانی و ادیان نمیگنجد. من ایران را متشکل از خرده فرهنگها، زبانها، آیینها، ادیان، معماری، میراث ملموس و ناملموس و مجموعهای از این قبیل میدانم که من سعی کردم این اجزا را در «ایساتیس» که نمادی از ایران باشد، بیاورم و سعی کنم در اشلی کوچک از ایران تعریف کنم و نمیدانم در این مسیر موفق بودم یا خیر.
نظر شما