خبرگزاری مهر، گروه فرهنگواندیشه: کامران پارسی نژاد از چهرههای شاخص ادبیات انقلاب و نقد ادبی از ماه گذشته درگیر ویروس کرونا شد و مدتی را برای معالجه در بیمارستان گذراند و پس از مرخص شدن نیز در منزل به تکمیل درمان ادامه داد. درباره تجربه او در دوران بیماری و مسائل اقتصادی پیرامون آن گفتوگویی با این نویسنده و منتقد داشتهایم. پارسینژاد گفت: از تاریخ پنجم مرداد متوجه ابتلا به کرونا شدم و از روز چهاردهم تحت درمان قرار گرفتم. پس از آن از روز نوزدهم بیماری به مرحله حاد رسید و به ناچار از منزل به بیمارستان خاتم الانبیا منتقل و آنجا بستری شدم.
وی افزود: مدت یازده روز را در بیمارستان بستری بودم و شرایطم سخت بود، چرا که یک اصل مهم نداشتن هیچگونه اضطراب، استرس و دلنگرانی بود، اما من تمام این مدت را در استرس شدید به سر میبردم و مدام در حال تماس مکرر با نهادها و مراکز معتبر فرهنگی بودم تا بتوانم شخصاً در کنار خانواده موانع را برطرف کنم. اینگونه نبود که با آسایش و اطمینان خاطر در بیمارستان بستری شوم و روند درمان طی شود.
بسیاری از نهادهای فرهنگی تماس گرفتند اما...
پارسینژاد ادامه داد: زمانی که خبر بستری شدن من منتشر شد، بسیاری از نهادها و مراکز فرهنگی تماس گرفتند و قولهایی دادند. حتی برخی از قولها این بود که صفر تا صد کار را در اختیار میگیرند تا من بدون هیچگونه نگرانی و استرس در بیمارستان بستری شوم. در عمل اما وقتی وارد روند درمان شدم، وضعیت به گونهای که دوستان قول داده بودند، پیش نرفت. قصد ندارم انتقاد کنم و تکتک موارد را شرح دهم، هرچند که همه چیز مشخص است.
نویسنده کتاب «جستارهایی در ادبیات داستانی معاصر» مشکلات اصلی خود در روند درمان را اینگونه توضیح داد: یک مشکل اصلی دارو بود و من و همه بیمارانی که در بیمارستان بستری بودند، با کمبود دارو دست و پنجه نرم میکردیم. معمولاً پس از بستری شدن در بیمارستان باید داروهای خاصی تزریق شود که متاسفانه در بازار موجود نیست. خانواده من دوبار را تا ساعت چهار صبح در هلال احمر خوابیده بودند تا بتوانند دارو را تهیه کنند. تازه اگر دارو پیدا شود مشکل دوم هزینه سرسام آور داروهاست. حتی داروهایی که شرکتهای ایرانی تولید میکنند و این داروها صرفاً از طریق هلال احمر توزیع میشود رقمهای بسیار زیادی دارد. یعنی برای تهیه دارو از مراکز دولتی و نه بازار سیاه باید هزینههای سنگینی را پرداخت کرد.
برای تهیه داروهای کرونا ۶۰ میلیون تومان بدهکار شدم
پارسی نژاد در بخش دیگری از این گفتوگو به هزینههایی که برای تهیه داروهای کرونا متحمل شده، اشاره کرد: صرفاً برای تهیه دارو قریب به ۶۰ میلیون تومان بدهکار شدم که برای من رقم بسیار وحشتناکی است. وقتی که وارد مرحله خاص و حاد بیماری شدم، شبی به مرگ نزدیک بودم و همین شبانه باید دارویی باید زده میشد تا اکسیژن به ریه من برگردد. قیمت این دارو در بازار آزاد عدد حیرت آور ۷۰ میلیون تومان بود. با تدبیر یکی از اقوام که آشنایی در در یکی از شرکتهای تولید دارو داشت، ما توانستیم آن دارو را با قیمت ۲۰ میلیون تومان تهیه کنیم. فقط بخش پرداخت این هزینه میماند.
نویسنده کتاب «نقد و تحلیل و گزیده داستانهای محمدعلی جمالزاده» اضافه کرد: اینحا بود که خانه کتاب در یک عمل بسیار مردانه وارد شد. واقعاً نمیتوانم این خوبی را توصیف کنم و هربار که به خاطرم میآید منقلب میشوم. خود را مدیون خانه کتاب میدانم و معتقدم که خانه کتاب جانم را نجات داد. بجز زحمت پزشکان و سایر دوستانم و البته دعا و نذوراتی که انجام شد، اما کار خانه کتاب از همه مهمتر بود. خانه کتاب و مدیر محترمش ایوب دهقانکار و مدیر روابط عمومی این نهاد یعنی مرتضی بریری در اقدامی سریع یک روزه این مبلغ را پرداخت کردند و دلم میخواهد که حتماً از این دو عزیز نام ببرم.
شبی به مرگ نزدیک بودم و همین شبانه باید دارویی باید زده میشد تا اکسیژن به ریه من برگردد. قیمت این دارو در بازار آزاد عدد حیرت آور ۷۰ میلیون تومان بود. با تدبیر یکی از اقوام که آشنایی در در یکی از شرکتهای تولید دارو داشت، ما توانستیم آن دارو را با قیمت ۲۰ میلیون تومان تهیه کنیم این مدرس ادبیات همچنین با اشاره به این نکته که برای پرداخت هزینه دارو هیچ درخواستی از خانه کتاب نداشته است، گفت: هیچ درخواستی نداشتم و نکته عجیب برای من این بود که اصلاً پیشتر این دوستان را نمیشناختم و سعادت دیدار نزدیک آنها را نیز نداشتم. حتی پیشتر از طریق تلفن هم با این دوستان صحبت نکرده بودم. آنها ظرف یکشب این مبلغ را تهیه کردند و دارو خریداری شد و من از مرگ نجات پیدا کردم. اگر آن شب دارو تزریق نمیشد معلوم نبود که چه پیش میآمد؟ در صفحه اینستاگرامم هم نوشتم که زندگیام را مدیون این دو بزرگوار هستم.
نویسنده کتاب «یک کاروان، صد منزل؛ داستان زندگی امام محمد غزالی» در ادامه به سلسله مراتب اداری نهادهای مختلف اشاره کرد: نهادهای دولتی حتی اگر گاهی قصد کمک دارند، آنقدر سلسله مراتب اداری برای خودشان میگذارند که کارشان دقیقاً همان حکم نوشدارو پس از مرگ سهراب را دارد. دارو ممکن است برسد اما زمانی که دیگر سهرابی در کار نیست. وضعیت من دقیقاً مشابه همین رخداد در شاهنامه بود. کتمان نمیکنم که بسیاری در این مسیر به من کمک کردند، اما مسئله این بود که به عنوان مثال صندوق اعتباری هنر که عضوش هستم، برای کمک همان روال اداری خود را طی کرد، درصورتی که دوستان از همان ابتدا گفته بودند شما نگران نباشید و ما همه هزینهها را پرداخت میکنیم. وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد قرار بود با من تماس بگیرد، اما چون گرفتاریهایی برایش پیش آمد، این کار را به صندوق اعتباری هنر محول کرد و آنها نیز تماس گرفتند و دلجویی کردند. با این اوصاف اما صندوق همان روال عادی خود را در ارتباط با بیمارستان انجام داد و هنگام ترخیص نیز همان مبلغی را که برای همه مرسوم بود پرداخت کرد.
حوزه هنری هزینههای ترخیصم از بیمارستان را پرداخت کرد
پارسینژاد اتفاقات هنگام ترخیص خود از بیمارستان را نیز به این شرح بیان کرد: از چهار روز پیش از ترخیص دوباره اضطراب شدید گرفتم، چرا که برای تهیه داروهای دیگرم از اقوام پول قرض کرده بودم و همه پسانداز خودم نیز تمام شده بود و پولی نداشتم تا هزینههای ترخیص را پرداخت کنم. به همین دلیل شرایط بیرون آمدن نداشتم. اینجا حوزه هنری هم بدون اینکه من تماسی با آنها داشته باشم، جلو آمدند. گویا آقای دادمان گفته بودند که به هیچ عنوان پارسی نژاد نباید در بیمارستان بماند. آن زمان وقت تعطیلات بود، اما بچههای حوزه هنری آمدند و مبلغ را پرداخت کردند. در هر صورت هم از دادمان تشکر میکنم که کار مهمی را انجام داد.
نویسنده کتاب «هویتشناسی ادبیات و نحلههای ادبی معاصر» گفت: من عضو انجمن قلم هستم. به نظرم این انجمن و انجمنهای مشابه باید قوانینی برای حمایت از اعضای خود داشته باشند یا حداقل یک صندوق حمایتی تاسیس کنند و حتی در مواقع اضطرار به اعضای خود پول قرض بدهند. چند بار برای این منظور در انجمن قلم جلسههایی تشکیل شد اما هیچ مصوبهای از دل آن بیرون نیامد که بر مبنای آن به نویسندگان و اعضای که دچار بیماری میشوند، کمک شود. این ایراد بزرگی است. خدای نکرده ممکن است برای سایر اعضا هم این بیماری اتفاق بیفتد. بنابراین به نظرم باید انجمن یک صندوق حمایتی داشته باشد و نباید صرفاً به وامی که به اعضا میدهد اکتفا کند. اکنون من به خاطر وامی که سال گذشته گرفتم، بدهکار انجمن هستم. حتی مایل بودم که دوستان انجمن با نهادها تماس بگیرند و شرایط من را توضیح دهند، اما این کار انجام شد و فقط دبیر انجمن شخصاً تماس میگرفت، اما کلاً انجمن مصوبهای نداشت یا نامههای را برای توضیح شرایط کرونایی من برای هیچ سازمانی صادر نکرد. انجمن پیشتر گاهی از این کارها را انجام داده و من منکر آن نیستم. پیش از کرونا چند بار نامه رسمی به وزارت ارشاد نوشت و درخواست کرد تا از من حمایت شود، چرا که همسرم بیماری سرطان دارد و هرماه حدود پنج میلیون تومان باید دارو مصرف کند. هرچند که آن دوران وزارت ارشاد هیچ کمکی به من نکرد و به نامه انجمن جواب رد داد.
به نقش ادبیات در جامعه بیتوجه هستیم
پارسینژاد در بخش دیگری از این گفتوگو شرایط فعلی خود را اینگونه توضیح داد: اکنون در خانه هستم، اما گفتهاند که نباید اضطراب داشته باشم. اکنون اکسیژن خون من روی ۸۲ است درصورتی که مرز خطرناکش ۸۵ است به همین دلیل مجبورم مدام با دستگاه اکسیژن باشم. پزشک میگوید که تنها راه نجات من نداشتن اضطراب و داشتن آرامش کامل است، اما از شنبه گذشته که ترخیص شدم مدام کار شده تماس با نهادها و دوستان مختلف تا بتوانند کمکم کنند. اینجا بازهم دوستان خانه کتاب به کمکم آمدند و بخش کوچکی از بدهیام را پرداخت کردند. آخرین کاری که از دستم برمیآمد نوشتن نامههایی بود به محمدمهدی اسماعیلی وزیر فعلی فرهنگ و ارشاد اسلامی و علیرضا زاکانی شهردار محترم تهران.
من عضو انجمن قلم هستم. به نظرم این انجمن و انجمنهای مشابه باید قوانینی برای حمایت از اعضای خود داشته باشند یا حداقل یک صندوق حمایتی تاسیس کنند و حتی در مواقع اضطرار به اعضای خود پول قرض بدهند نویسنده کتاب «خورشید میماند: روایتی داستانی از زندگی شیخ بهایی» اضافه کرد: از گذشته تاکنون اهالی قلم چندان مورد توجه و عنایت جامعه و همچنین دولتمردان و متولیان فرهنگی نبودهاند. شما خودتان قیاس کنید وضعیت نویسندگان و حقالزحمهای را که دریافت میکنند با قشرهای دیگر از جمله فوتبالیستها و هنرپیشههای سینما. این در صورتی است که ادبیات میتوان به جامعه امنیت بدهد و هویت جامعه را حفظ کند. ادبیات نقش مهمی را در جامعه میتواند ایفا کند، اما متاسفانه به دلیل بیتوجهی به نویسندگان، ادبیات ما نیز از بین رفته است؛ وگرنه سعدیها و حافظها همچنان هستند، اما به دلیل بیتوجهیها زمینه رشدشان فراهم نمیشود.
وی در ادامه با اشاره به این نکنه که نباید نویسندگان در شرایط حاد اقتصادی قرار بگیرند، گفت: در تمام کشورهای پیشرفته متولیان امور به نقش ادبیات در جامعه توجه جدی دارند. اگر ادبیات استعمار نو را بررسی کنید، خواهید دید که بزرگترین سرمایه استعمارگران روی ادبیات است تا بتوانند از طریق آن به اهداف شوم خود برسند. آنها حتی برای ترمیم مشکلات جامعه خود ادبیات را وارد جریان میکنند. به همین دلیل نباید شرایطی پیش بیاید که نویسندگان در شرایط حاد قرار بگیرند، بویژه در هنگام رخدادهایی چون شیوع ویروسهای فراگیر و پاندمیها.
پارسینژاد گفت: بیماری کرونا یک جنگ شیمیایی است که غرب راهاندازی و جهان را با این سلاح شیمیایی تهدید کرده است. به همین دلیل مردم باید آمادهتر باشند. باید شرایط برای بهبود همه بیماران فراهم میشد. نهادهای مختلف فرهنگی نیز برای حمایت از اهالی قلم میتوانستند موازیکاریها را کم کرده و قوانینی هدفمند را برای حمایت تدوین کنند تا وقتی کسی وارد بیمارستان شد تحت پوشش جریان حمایتی قرار بگیرد و بدون دغدغه مراحل درمان را طی کند. به عنوان مثال مهمترین بخش بستری شدن بیمارستان تهیه داروهای مورد نیاز است. حتی بستری شدن در بیمارستانهای دولتی هم فایدهای ندارد، چر که آنها نیز تهیه داروها را به عهده بیمار میگذارند. بیمارستان خاتمالانبیا نیز هیچ تعهدی درباره داروهای من نداشت. این داروها به هر حال در ایران تولید میشوند و حداقل نهادهای فرهنگی دولتی میتوانند با ارتباط گرفتن با این تولیدکنندگان دارو، آنها را به راحتی در اختیار مریض قرار دهند.
ممکن است دوباره به بیمارستان برگردم
پارسی نژاد در انتهای این گفتوگو وضعیت وضعیت جسمی فعلی خود را نیز به این شرح توضیح داد: اکنون چند روزی است که که دوباره اکسیژن خون من پایین آمده است. روزهای ابتدایی ترخیص عدد اکسیژن خون ۸۹ بود، اما الان به ۸۲ رسیده در صورتی که عدد زیر ۸۵ یعنی شرایط خطرناک. یکی از پزشکان عمومی هم از طرف شورای منطقه محل سکونتمان به من سرزد و گفت که شما فوقالعاده دچار اضطراب هستی و این حتی از لحن صدای شما هم مشخص است و باید این اضطراب کم شود. من چون پول درمان را از بستگان قرض گرفتهام نگران آن هستم و حتی شبها کابوس میبینم. به همین دلیل این امکان وجود دارد که دوباره کار من به بیمارستان کشیده شود.
نویسنده کتاب «ادبیات داستانی: ساختار، مبانی، نحلهها، انواع …» گفت: معمولاً به متولیان امور فرهنگی خاصه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی توصیه میکنم که هنگام تغییر دولتها کلیه پارت مدیریتی تغییر میکند که به نظرم این اشتباه است. درست است که بسیاری از نهادها فعالیتشان درست نبوده و متولیان جدید حق دارند که خون تازهای به آنها بدهند، اما ضرورت دارد که فعالیتهای سالهای قبل را نیز راستی آزمایی کنند و به بررسی سوابق بپردازند. اینطور نشود که مدیران دلسوز را تغییر دهند. سازمانهایی که کارشان را درست انجام دادهاند، قاعدتاً باید به فعالیتهای خود ادامه دهند. همینکه سازمانی چون خانه کتاب باعث شده تا یک نویسنده از مرگ نجات پیدا کند قابل تقدیر است. بنابراین سیاست تغییر همگی مدیران پس از تغییر دولت، باید تعدیل پیدا کند.
نظر شما