خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: هفته پیش خبر گم شدن دختر چهار ساله ترکمن، شبکههای اجتماعی را پر کرد. مردم شمالشرق کشور برای پیدا شدن یسنا دست به دست هم داده بودند و در کنار نهادهای مربوطه پنج شبانه روز تلاش کردند تا دخترک خانواده کشاورز را پیدا کنند. «سالار احمدی» یکی از خبرنگاران گلستان است که از روز اول در محل حادثه حضور داشته و جزئیات آن را از نزدیک شاهد بوده است. این خبرنگار در گفتوگو با مهر، لحظات مهم تصمیمگیری و حساسیت عملیات جستوجو را روایت میکند و درباره سوالات و ابهاماتی که هنوز هم درباره پرونده «یسنا دیدار» مطرح میشود، توضیحاتی میدهد.
متن کامل این گفتوگو به شرح زیر است:
از نقطه اول شروع کنیم؛ جایی که اعلام شد یسنا گم شده است.
یکشنبه از ساعت ۵ بعد از ظهر اولین خبرها مبنی بر گم شدن «یسنا» از طریق بخشداری به جمعیت هلال احمر میدهند. این دختر بچه از ساعت ۲ گم شده بود حدود دو سه ساعتی خانواده، خودشان جستوجو را شروع میکنند؛ اما وقتی به نتیجهای نمیرسند به ۱۱۰، هلال احمر و بخشداری اطلاع میدهند. بعد از اعلام آنها اولین گروه از طرف جمعیت هلال احمر به محل اعزام میشود.
باید این توضیح را بدهم؛ استانی که ما در آن زندگی میکنیم شرایط جغرافیایی ویژهای دارد. مردم اینجا هم اکثراً به شغل کشاورزی مشغول هستند و فرزندان کوچکشان را با خود سر زمین میبرند چرا که بعضاً امکان اینکه فرزند خود را خانه بگذارند ندارند. مادر یسنا هم مثل خیلی از خانوادههای دیگر، فرزندش را به سر زمین با خود برده بود.
اولین خبر رسمی مبنی بر گم شدن یسنا را حوالی ظهر دوشنبه منتشر کردم. البته پیش از آن، سر و صدای این موضوع در فضای مجازی این منطقه پیچیده بود؛ به خصوص صفحههایی که درباره گردشگری هستند. هنوز ۱۲ ساعت از گم شدن یسنا نگذشته بود که موجی در فضای مجازی به راه افتاد.
گروه قابل توجهی از مردم در منطقه حاضر شدند تا یسنا را پیدا کنند. با توجه به اینکه یسنا دزدیده شده بود، فکر میکنید این حضور چقدر در روند پیدا شدن یسنا تأثیرگذار بود؟ آیا ممکن بود مشکلساز شود؟
بیشتر اهالی روستای کلاله ترکمن و اغلب آنها کشاورز یا دامدار هستند. علاوه بر مادر یسنا، حدود ۵۰ یا ۶۰ نفر دیگر در همان زمین کشاورزی و زمینهای اطراف کار میکردند. یعنی همان اولین دقایق وقتی مادر یسنا میگوید بچهام نیست و گم شده، حدود ۵۰ نفر در محل شروع به جستجو میکنند. علاوه بر این هر کدام با نزدیکانشان تماس میگیرند و به آنها هم اطلاع میدهند تا بیایند و کمک کنند. بنابراین در ساعات ابتدایی حضور گسترده مردم اتفاق میافتد. این حضور خیلی اهمیت داشت و فضای همدلی قشنگی ایجاد کرده بود. مردم طوری برای کمک آمده بودند که اگر یسنا واقعاً گم شده بود شاید همان ساعات اول پیدا میشد.
البته از ساعات اولیه چهار گروه از طرف هلال احمر که در مجموع حدود بیست نفر بودند اعزام شدند و در کنار مردم جستوجو را آغاز کردند؛ همکاری خوبی بود و دانش عملیاتی هلال در کنار توان فیزیکی مردم قرار گرفت. روز دوم هلال احمر اعلام کرد که نیاز به نیروی بیشتری دارد. منطقهای که یسنا در آن گم شده بود بسیار وسیع بود و هر چه تعداد بیشتری برای کمک حضور داشته باشد احتمال پیدا کردن یسنا در زمان کمتر افزایش پیدا میکرد و این موضوع در زمینه امدادرسانی بسیار مهم است. اگر یسنا واقعاً گم شده و در آن محیط تنها مانده بود، زمان اهمیت بسیار زیادی داشت چراکه ضعف بدنی، حمله حیوانات، وحشتزدگی و موارد زیاد دیگری میتوانست به کودک آسیب بزند.
اما اگر بخواهیم از جنبه دیگر به موضوع نگاه کنیم، گاهی حساسیتهای خاصی وجود دارد. برای مثال هر چقدر تعداد افراد حاضر در محل بیشتر باشد کیفیت عملکرد سگهای تحت تأثیر قرار میگیرد. همچنین جستجوی هوایی نیز با مشکل روبهرو میشود. همچنین نیروی هلال اگر یک منطقه را به صورت زمینی کامل گشته باشد، دوباره با سراغش نمیرود تا جستجوی هوایی انجام شود؛ ولی مردم عادی ممکن است دوباره به سراغ آن منطقه بروند و همین در روند کار خطا ایجاد میکند.
نکته قابل توجه این بود که همه فارغ از مذهب و قومیت برای پیدا شدن یسنا آمده بودند. این اتفاق بسیار خوبی بود و همبستگی مردم را نشان میداد. مردی در که در گشتزنی هوایی یسنا را پیدا کرد اهل نیشابور است. امدادگران زیادی از نقاط دیگر آمدند و بسیاری از مردمی گرگان اعلام آمادگی کردند. مردم از خانه خودشان و با هزینه خودشان برای گروهی که در حال جستوجو بودند غذا تهیه میکردند و میآوردند، آب میآوردند و هرطور که میتوانستند پشتیبانی میکردند تا امدادرسانی قویتر صورت بگیرد و این بعد زیبای ماجرا و بسیار ارزشمند بود.
گم شدن یک کودک، ممکن است زیاد اتفاق بیفتد اما کمتر موردی بوده که تا این حد رسانهای شود؛ برای خیلیها سوال است که چرا ماجرای یسنا تا این حد پر سر و صدا شد؟
در پرونده یسنا چند نکته بسیار مهم بود. اول اینکه هر کس موضوع یسنا را برای اولین بار شنید به طور ناخودآگاه ذهنش سمت گم شدن پرونده مرحوم «سها رضانژاد» میرفت چرا که پرونده او نیز بازتاب رسانهای زیادی داشت و بعد از ۴۵ روز جستوجو پیکر بیجان او پیدا شد.
دومین موضوع مهم دیگر جنسیت و سن و سال و شرایط خانوادگی یسنا بود؛ دختر بچه ۴ ساله ترکمن که خانواده کشاورز دارد و پدرش هم معلول است؛ خانوادهای که در یک منطقه کمبرخوردار زندگی میکنند. ببینید؛ هر چند برای توسعه و پیشرفت شهرستان کلاله زحمت کشیده شده اما هنوز شرایط سخت معیشتی وجود دارد. بنابراین تمامی اینها تأثیر گذار بود. طبیعتاً برای همه ما گمشدن یک دختر بچه ۴ ساله متاثرکننده است؛ به ویژه آنکه بعد از ساعاتی تصاویر چهره معصوم این دختر بچه منتشر شد.
البته علاوه بر اینها نباید از نقش شبکههای اجتماعی و پوشش خبری خبرگزاریها چشم پوشی کنیم.
حضور نیروهای امدادی و انتظامی چطور بود؟ آیا انتظار مردم را برآورده میکرد؟ تجهیزات کافی بود؟
نکته مهم این است که هلال احمر به اندازه کافی تجهیزات دارد و اگر تجهیزاتی کم باشد از استانهای دیگر یا سازمان امداد و نجات ارسال میشود. متأسفانه در موضوع یسنا یک عده که دنبال کننده بیشتری در اینستاگرام داشتهاند ویدئوهایی منتشر کردند و مدعی شدند: «هلال احمر از ما خواسته برای کمک برویم!» چنین چیزی اصلاً حقیقت نداشت. فارغ از این، نکته مهم که مردم هم باید بدانند این است که حضور سگهای نجات خارج از سازوکار مشخص به جز اینکه به روند امدادرسانی لطمه بزند، هیچ اثر دیگری ندارد و بیفایده است.
اما درباره اینکه شرایط حضور نهادها و تجهیزات چطور بود، باید بگویم ۲۴ ساعت از گم شدن یسنا که گذشت، انتظارات به این سمت رفت که دستگاههای مسؤول تمام امکانات خود را برای پیدا کردن او بسیج کنند. با توجه به شرایط ویژه یسنا و محرومیت منطقه، مردم این را انتظار دارند که بیشتر بهشان رسیدگی شود. در ساعات اولیه شاید تصور میکردند این انتظار برآورده نشود اما کم کم همه بسیج شدند تا این کودک پیدا شود. هرچند آوردن بالگرد و شروع جستوجو تا قبل از ۴۸ ساعت مرسوم نیست اما در مورد یسنا، نیروهای امدادی، انتظامی و حتی مدیران حسابی کمکحال بودند و با تمام توان پای کار آمدند. همه از لحظه اول تا لحظهای که یسنا پیدا شد با تمام وجودشان تلاش کردند.
مخصوصاً دوستان نیروی انتظامی حضور بسیار فعالی داشتند. از همان ساعات اولیه عصر یکشنبه گروه تجسس فرمانده نیروی انتظامی شهرستان به همراه افسر تخصصی جنایی پلیس آگاهی عملیات خود را شروع کردند. در کنار اینها رئیس پلیس آگاهی شخصاً حضور پیدا کرد. پهپادهای انتظامی آمدند و از هلیشاتهای زیادی استفاده شد.
همان روز از شهرستان مجاور تیمهای پشتیبان آمدند و سگهای جستجوگر آوردند و به سرعت تحقیقهای میدانی و اطلاعاتی و پلیسی آغاز کردند. برای بعضیها سوال است چرا با وجود اینکه استان بالگرد دارد، برای جستوجو بالگرد از سمنان آمده است. بالگرد امدادی در گلستان لجستیک است و برای پشتیبانی در حوادث بسیار بزرگ استفاده میشود؛ این بالگرد امکان مانور دادن در ارتفاع پایین را نداشت و ممکن بود حادثه دیگری را ایجاد کند. بنابراین جمعیت هلال احمر از سازمان امداد و نجات تقاضای ارسال بالگرد سبک کرد. به سرعت سازمان امداد و نجات مجوز پرواز آن را داد و از سمنان یک بالگرد سبک و مناسب گشتزنی سمت منطقه آمد. صبح روز سهشنبه این بالگرد عملیات هوایی خود را شروع کرد و گرچه بسیار خطرناک و حادثهساز است در فاصله ۲۰ متری با زمین پرواز میکرد.
یسنا برای همه تبدیل با دغدغهای شده بود تا زودتر پیدا شود و به آغوش مادرش برگردد که مدام گریه میکرد.
درباره لحظه پیدا شدن این کودک بگویید...
۵ شنبه که برای تهیه گزارش میدانی رفتیم، یک جلسه مدیریت در چادر عملیات مستقر در آن نقطه تشکیل شد. تصمیم بر این شده بود که با توجه به تعدد جستوجوهای انجام شده و میزان نیروها و تجهیزات لجستیکی به کار گرفته شده عملیات از جستوجوی زمینی به عملیات هوایی و گسترده تبدیل شود. یعنی تعداد هلیشاتهای بیشتری به کار گرفته شود، پاراگلایدرهای بیشتری استفاده شود و هر پرواز تخصصی که میتواند به عملیات کمک کند، تقویت شود.
باید این نکته را در نظر بگیرید که زمینهای کشاورزی آن منطقه با تردد متعدد و مداوم افراد، نابود میشوند و محصولات بسیاری از کشاورزان از بین میرود. تصور کنید ۲۰۰ نفر وارد یک زمین شوند و تکه به تکه و یک متر به یک متر آن را بگردند، مسلم است که زمین آسیب میبیند. البته تا جایی که اطلاع دارم مدیریت بحران خسارتی که این کشاورزان دیدهاند را جبران میکند.
با این تصمیم، عملیات جستوجوی هوایی تقویت شد. ساعتی بعد در حال مصاحبه بودیم و کایت سوارها داشتند گشتزنی هوایی انجام میدادند که ناگهان یک نفرشان فریاد زد: «پیداش کردم، پیداش کردم» وقتی او داد زد همه به سمت آن نقطه دویدند؛ از مردم عادی تا پلیس آگاهی و نیروهای سپاه و بچههای هلال احمر. بلافاصله نیروی انتظامی یسنا و خوانداهاش را با به بیمارستان برد تا شرایط سلامتی او بررسی شود.
جمعیت هنوز نمیدانست او دزدیده شده بود و فقط پلیس در جریان بود. حال و هوای عجیبی بود؛ همه همدیگر را بغل میکردند. به معنی واقعی کلمه خوشحال بودند و حتی جلوی منزلهایشان در روستاهای اطراف جشن برپا کردند.
حال یسنا همان لحظه اول چطور بود؟
لحظهای که یسنا را پیدا کردند همان لحظه اول آب خورد. این بچه به دلیل حضور جمعیت و چند روز دوری از پدر و مادرش حالت بهت زده و ناراحت کنندهای داشت. از نظر جسمی سالم بود، لباسش سالم بود؛ چهره و صورتش سالم بود. این کودک معصوم که از زیبایی مانند یک برگ گل است بیقراری نمیکرد، اما حسابی بهتزده بود.
اما نکته عجیب این بود که نقطهای که یسنا در آن پیدا شد بارها جستوجو شده بود؛ حتی در فیلمهایی که ضبط شده هم این موضوع مشخص است؛ علاوه بر این تمام محصولات آن نقطه خم شده و مشخص بود گروه جستوجو قبلاً اینجا حضور داشته است. به هیچ عنوان نمیتوانستیم بگوییم یسنا اینجا بوده و کسی او را ندیده است.
از طرف دیگر به نظر نمیرسید این کودک پنج شبانهروز در دشت تنها بوده؛ همانجا مشخص شد ماجرا قدری مشکوک است...
بله؛ چیزی نگذشت که خبر آمد یسنا دزدیده شده بود. بر اساس اعلام پلیس روز سوم گم شدن یسنا از ۵۰ نفر بازجویی صورت گرفته است. از این تعداد در نهایت به ۱۰ نفر رسیدند و بعد به ۳ نفر و در نهایت به یک نفر. این یک نفر همان کسی است که دستگیر شده و بلافاصله به زندان منتقل شده است چرا که تحقیقات محرز و مشخص شده و بر اساس اخبار رسمی، خودش هم اعتراف کرده که یسنا را دزدیده است.
پدر یسنا در این مدت اطلاعاتی به پلیس داده بود و در کنار همه جستوجوهای میدانی، تحقیقات پلیسی با قدرت دنبال میشد. نباید فراموش کنیم نیروی انتظامی برای پیدا شدن یسنا زحمت بسیاری کشید. اگر پلیس روز سوم به این فرد نمیرسید و او را متوجه نمیکرد که اگر کودک را تحویل بدهی جرمت کمتر میشود؛ اگر با بازجوییهای پی در پی به این افراد نزدیک نمیشد و آنها را تحت فشار قرار نمیداد شاید آنها اصلاً یسنا را برنمیگردانند.
یک نگاه لحظهای به این موضوع وجود دارد و همه میپرسند بالاخره چه کسی یسنا را پیدا کرد؛ مثلاً کایت سواری که او را پیدا کرد با توجه با زمین کشاورزی نمیتوانست همانجا فرود بیایید وگرنه اولین نفری که یسنا را در آغوش میگرفت خودش است. اما مهمترین نکته درباره پیدا شدن او این است که نباید یادمان برود تلاش پیوسته گروه تحقیقات پلیسی چقدر در این مسیر تأثیر داشته است؛ وقتی یسنا پیدا شد از پدر یسنا پرسیدم چه احساسی دارد؛ خیلی جالب بود که یک جمله پاسخ داد: «مطمئن بودم پلیس یسنا را پیدا میکند!»
البته نباید زحمت هیچیک از عزیزان، از مردم عادی تا نیروهای هلال احمر و… را نادیده گرفت. همه از جان و دل طوری که انگار عزیز خودشان گم شده باشد تلاش میکردند.
هنوز ابهامات زیادی وجود دارد. مشخص نشده که این کودک اول گم شده سپس دزدیده شده یا از همان ابتدا توسط این افراد دزدیده شده بود؟
اینها اطلاعات محرمانه پرونده است و به همین علت تا پایان تمامی تحقیقت رسماً چیزی منتشر نمیشود. گفته شده متهمهای دیگری هم تحت نظر پلیس هستند و روی آنها تحقیقات بیشتری انجام میشود. باید ابتدا صراحتاً مشخص شود درصد مشارکت هر یک از عوامل در این پرونده چقدر بوده و انگیزه آنها از این اقدام چه بوده است. اینکه انگیزه خصومت شخصی، دریافت پول یا کودکآزاری بوده هنوز مشخص نیست و با توجه به ابعاد پلیسی موضوع جزئیاتی اعلام نشده و حتی مصاحبه با خانواده یسنا هم به دلایل امنیتی محدود شده است.
با همه اینها، همه از پیدا شدن یسنا خوشحال هستیم و قطعاً به زودی کسانی که در دزدیده شدن او نقش داشتند مجازات میشوند. اما یک صحنه با مزه که من از این کودک دیدم این بود که وقتی کمی به خودش آمد، اولین چیزی که از مادرش درخواست کرد این بود که گفت: «به من نوشابه بده! نوشابه میخوام.» امید داریم آسیبهای روحی این کودک به واسطه این تجربه تلخ هرچه زودتر بهبود پیدا کند و یسنا و همه کودکان ایران در سلامت کامل باشند.
نظر شما