محسن مهاجرنیا در گفتگو با مهر؛(1)

مقام معظم رهبری تز جدایی دین از سیاست را بزرگ‌ترین مظهر شرک می‌دانند

مقام معظم رهبری تز جدایی دین از سیاست را بزرگ‌ترین مظهر شرک می‌دانند

نویسنده کتاب فلسفه سیاسی آیت الله خامنه ای گفت: مقام معظم رهبری تز جدایی دین از سیاست را به عنوان شبهه و توطئه و کج‌اندیشی و بزرگترین مظهر شرک در عصر حاضر و ناشی از تبلیغات دشمنان اسلام می‌دانند.

به گزارش خبرنگار مهر، اخیرا کتاب فلسفه سیاسی آیت‌الله العظمی سیدعلی خامنه‌ای (دام ظله الوارف) اثر حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محسن مهاجرنیا عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شد. ویژگی این کتاب، توجه محقق محترم آن به نوآوریهای فکری، ادبیات نوین، پایبندی به صبغه فلسفی از طریق پیوند بنیادهای نظری با سامانه های عملی، رعایت جامعیت موضوع و ابعاد فلسفه سیاسی است. نویسنده می گوید در این اثر تلاش شده است تا علاوه بر کثرت استناد به اندیشه آیت الله‌العظمی سیدعلی خامنه ای، پایبندی به اختصار و ایجازنویسی و پرهیز از حواشی، رعایت شود. در گفتگویی با دکتر مهاجرنیا ابعادی از اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری مورد بررسی قرار گرفت.

*آقای دکتر! چون نام کتاب فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای است و شما فلسفه سیاسی را در اندیشه ایشان مورد بحث و بررسی قرار دادید، در ابتدا بفرمائید که اصلا فلسفه سیاسی چیست و به چه مسائلی می پردازد؟

فلسفه سیاسی، دانشی است که با رویکرد و روش عقلانی پیرامون مطلوبیت‌های زندگی سیاسی انسان‌ها بحث می‌کند و به دنبال این است که بهترین نوع زندگی اجتماعی، بهترین رژیم سیاسی و بهترین تعامل اجتماعی، بهترین غایات زندگی سیاسی را تبیین نماید. پرسش درباره قدرت و استمرار آن و نهادهای مدنی‌ای که با خود به همراه دارد، از پرسش‌های کلیدی فلسفه سیاسی است. فلسفه سیاسی برخلاف سایر دانش‌ها و گرایش‌های دانش سیاسی به جوهر سیاست، ماهیت، معنا و شکل‌گیری مفهوم سیاست توجه دارد، هدف آن نوعی پدیدارشناسی سیاست است و به همین دلیل، فلسفه سیاسی از روزمرگی علم سیاست، جامعه‌شناسی و فقه سیاسی از روزمرگی علم سیاست، جامعه‌شناسی و فقه سیاسی، فاصله می‌گیرد و به عنوان رویکردی کلی، دائمی، فرازمانی به حیات سیاسی نظر دارد.

*سیاست در اندیشه مقام معظم رهبری چه جایگاهی دارد؟

همه کسانی که به نوعی با اندیشه و عمل آیت‌الله خامنه‌ای آشنایی دارند، به این حقیقت معترفند که تنوع رویکردهای فقهی، فلسفی، کلامی اخلاقی، تاریخی و سیاسی، منظومه فکری‌ای برای ایشان به وجود آورده است که یکی از «شاه بیت‌ها» و کلید واژه‌های آن رویکرد سیاسی آن است. ماجرای سیاست در این منظومه از استلزامات اندیشمندی است که نمی‌توانست نسبت به سیاست و زندگی سیاسی لحظه‌ای بی‌اعتنا باشد. اگر شرایط سیاسی اجتماعی دوران وی را به دو بخش دوران مبارزه در زمان طاغوت و دوران کارگزاری و رهبری انقلاب تقسیم کنیم، جایگاه سیاست در اندیشه او در هر دوره از اهمیت والایی برخوردار است، اما واقعیت آن است که مطالعه و فهم اندیشه سیاسی چنین شخصیتی که لحظه‌ای فارغ از سیاست نیست کار سهل و ممتنعی است.

*با توجه به این نکته شما چگونه به این کار اقدام کردید؟

اهمیت این تحقیق علاوه بر تدوین اصل فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای که تاکنون مورد غفلت واقع شده، به شخصیت و جایگاه اندیشمند هم ارتباط دارد زیرا به اعتقاد بنده آیت‌الله خامنه‌ای ازجمله متفکران نواندیش دینی است که از قبل از انقلاب اسلامی تاکنون در عرصه اندیشه دینی و عمل سیاسی حضور فعال دارند. وجود آثار مکتوب فراوان از ایشان گستره وسیعی از اندیشه سیاسی را در دسترس قرار داده است. این تحقیق با هدف، توصیفی جامع از فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای، با این ادعا نگاشته شده است که آیت‌الله خامنه‌ای، دارای فلسفه سیاسی منسجم، منطقی و نظام‌مند در حوزه زندگی اجتماعی، شهروندی و شهریاری مبتنی بر مبانی فکری و اعتقادی است. از این رو مهم‌ترین مسأله پژوهش حاضر، چیستی فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای است و برای تبیین آن، با سؤالات فرعی چندی مواجه بوده است:

۱. روش فهم فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای چیست؟

۲. مبانی فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای کدامند؟

۳. مناسبات زندگی فرد و جامعه در فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای چیست؟

۴. زندگی شهروندی در فلسفه سیاسی ایشان چه جایگاهی دارد؟

۵. جایگاه زمامداری در فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای چیست؟

۶. جهت‌گیری‌های غایی و آرمانی در فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای چیست؟

برای دستیابی به پاسخ به این سؤالات درصدد برآمدم تا بسیاری از مقولات فلسفه سیاسی مانند رابطه فرد و جامعه و استلزامات زندگی اجتماعی مانند دین، قانون و عدالت و امنیت را تبیین و زندگی و حقوق شهروندی و آیین شهریاری و در نهایت آیین زندگی سیاسی سعادتمندانه را از منظر ایشان تبیین و توصیف کنم تا بتواند نظام فکری و فلسفی ایشان را ارائه نمایم.

*منابع شما برای انجام این کار چه بود؟

علاوه بر خودنوشته‌ها و مجموعه‌های منتشرشده از بیانات، ایشان در دوران مبارزه با رژیم طاغوت، آثار برخی از مبارزان و متفکران مشهور جهان اسلام را ترجمه و شرح کرده‌اند که نوع این آثار قابل توجه می‌باشد. علاوه بر موارد فوق ایشان دارای نظام فکری و منظومه منسجمی از اندیشه سیاسی هستند. ایشان از اعضای مؤسس بزرگ‌ترین حزب سیاسی بعد از انقلاب اسلامی بوده‌اند و در شرایط بحرانی اوایل انقلاب مدتی دبیرکل این حزب بوده‌اند. سالها ایشان مدیرمسئول یکی از روزنامه‌های فعال کشور بوده‌اند. ۲۶ سال امامت جمعه پایتخت کشور که معمولا خطبه‌های آن علاوه بر اعلام مواضع سیاسی جمهوری اسلامی، به جایگاهی بر مبنای طراحی اندیشه سیاسی انقلاب اسلامی تبدیل شده است و خوشبختانه مجموعه بسیار غنی‌ای از آن به جا مانده است. دو دوره اداره کشور در مقام ریاست جمهوری اسلامی در شرایط سخت اوایل انقلاب اسلامی؛ مسئولیت مستقیم در طولانی‌ترین جنگ قرن بیستم. عضو شورای انقلاب که در استقرار انقلاب اسلامی نقش زیادی داشت و حدود دو دهه رهبری انقلاب اسلامی، اندیشه سیاسی وی را به مثابه نظام‌نامه انقلاب اسلامی قرار داده است. جایگاه مرجعیت دینی و سیاسی ایشان اهمیت اندیشه سیاسی وی را بیشتر کرده است. جامعیت اندیشه سیاسی ایشان در حوزه‌های فقهی، فلسفی، کلامی، اخلاقی، جامعه شناختی و روابط بین‌الملل که با عمل سیاسی تکمیل شده است، از ویژگی‌های اساسی اندیشه وی است.

*روش تحقیق و مطالعه شما چه بود؟

در این پژوهش، روش پرسشگری سیاسی، استخدام شد. این روش بر این فرض استوار است که شناخت فلسفه سیاسی ماحصل آشنایی با پرسش‌هایی است که فلسفه سیاسی از درون آنها به وجود می‌آید. نمی‌توان فهم فلسفه سیاسی را در گزاره‌ها و نظریات و نتایجش خلاصه کرد. پرسش‌ها نه تنها آغاز اندیشه نیستند، بلکه تداوم آنها به اوضاع و احوال محیط زندگی نیز مربوط می‌شود. بنابراین برای فهم یک اندیشه باید بر این اصل موضوعه تمرکز نمود که همواره اندیشه سیاسی در خاک پرسش‌ها ریشه دارد و فهم صحیح محققان از هر اندیشه و پاسخ آن، وابسته بدان است که ابتدا با نوع سئوال آشنا شود و سپس پاسخ آن‌را که در قالب گزاره‌ها یا نظریه‌ها مطرح شده است و در نهایت تبدیل به اندیشه و فلسفه خاصی شده است، بشناسد. پرسش‌ها هیچ گاه در خلأ رشد نمی‌کنند بلکه، بازتاب مواجهه با زندگی، با بحران‌ها و بی‌نظمی‌ها، نابسامانی‌ها و دغدغه‌های اندیشمندان هستند. پرسش‌ها به دنبال راه‌حل‌ها می‌گردند و راه‌حل‌ها چون انباشت می‌شوند تبدیل به اندیشه می‌گردند. شرایط اجتماعی و سیاسی زمانه و انتظارات متفکران در ذهن خلاق آنها به سؤال تبدیل می‌شود و تجویزات ناشی از این سؤالات، فلسفه سیاسی هر متفکری را به وجود می‌آورد.

با چنین رویکرد کلی‌ای از فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای، بر اساس روش پرسشگری سیاسی، فهم درست از فلسفه سیاسی ایشان بر پایه مقارنه بین سؤالاتی با پاسخ‌های اندیشه‌ای ایشان طراحی و تدوین شد.

*سؤالات مد نظر شما در این تحقیق چه بود؟

۱. روش فهم فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای چیست؟

۲. فلسفه سیاسی چیست و دغدغه‌های اساسی آن کدام است؟

۳. بنیان‌های فلسفه سیاسی کدامند؟ تلقی از انسان، هستی و فرجام عالم چیست؟

۴. قوام جامعه بر چیست؟ فرد اصالت دارد یا جامعه؟

۵. رابطه دین و سیاست در جامعه چه جایگاهی دارد؟

۶. قانون چه نقشی در قوام و استحکام جامعه دارد؟

۷. عدالت چه نقشی در قوام و استحکام جامعه دارد؟

۸. امنیت چه نقشی در قوام و استحکام جامعه دارد؟

۹. انسان‌ها با پذیرش زندگی شهروندی چه حقوقی را به دست می‌آورند و چه چیزی را از دست می‌دهند؟

۱۰. کرامت انسانی چه نسبتی با زندگی شهروندی دارد؟

۱۱. پذیرش زندگی شهروندی سبب بردگی انسان‌ها می‌شود یا آزادگی آنها را در پی دارد؟

۱۲. آزادی انسان‌ها در چیست و چه نقشی در تعیین سرنوشت انسان‌ها دارد؟

۱۳. شهروندان چه نقشی در تعیین سرنوشت خود می‌توانند داشته باشند؟ آیا مردم می‌توانند بر اساس اراده و خواستشان قدرت خوب را تولید کنند؟

۱۴. نظم سیاسی خوب و مطلوب چیست؟

۱۵. تصمیم‌گیران نهایی و شهریاران چه کسانی هستند؟ ویژگی آنها چیست؟

۱۶. منشأ قدرت و اقتدار شهریاران از کجاست؟

۱۷. خوشبختی در فلسفه سیاسی چیست و چگونه به دست می‌آید؟

۱۸. آیا می‌توان از ترکیب ساختار جامعه و زندگی شهروندی و حکمرانی شهریاری به خوشبختی رسید؟

۱۹. حیات طیبه و سعادت قصوای زندگی سیاسی چیست و چگونه به دست می‌آید؟

۲۰.فضایل و خیرات در حیات سیاسی چگونه محقق می‌شوند؟

پرسش‌های فوق در منظومه‌ای پنج ضلعی سامان داده شد که هر ضلع آن، بخشی از آیین زندگی سیاسی را داده است به گونه‌ای که هیچ عرصه‌ای از زندگی سیاسی از منظر ایشان خالی از تأمل نمانده است.

آیین در همه بخش‌های زندگی سیاسی در پاسخ به بیست پرسش اساسی، طرح شده است. بخشی از فلسفه سیاسی به پیش فرض‌های مبنایی اختصاص یافته است که با عنوان آیین‌ اندیشه نامگذاری شده است. بخش دوم که دومین گام در اندیشه‌ورزی فلسفه سیاسی است، به آیین اجتماع نامگذاری شده است. در این قسمت ماهیت زندگی اجتماعی و مقدمات حیات جمعی نظیر، دین، قانون، عدالت، امنیت بررسی شده است. سومین آیین، با عنوان آیین شهروندی نامگذاری شده است به این اعتبار که شهروندانی که در جامعه زندگی می‌کنند دارای حقوقی مانند؛ حق شهروندی، حق کرامت، حق آزادی و حق مشارکت هستند. بعد از آیین اندیشه و اجتماع و حقوق اجتماعی شهروندان، آیین مربوط به نظم سیاسی و شهریاری است تا در آن معلوم شود فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای، به مقوله حکومت، قدرت سیاسی، مشروعیت و مردم‌سالاری دینی هم عنایت دارند و در نهایت آنچه که دغدغه همه فیلسوفان بزرگ تاریخ بوده است، مطرح گردیده است و در آیینی با عنوان آیین سعادت از غایات فلسفه سیاسی ایشان، بحث شده است و فضایل و خیرات اجتماعی، کمال انسانی و سعادت و حیات طیبه از منظر ایشان تبیین شده است.

آیین اندیشه، در پاسخ به سه سؤال اساسی چیستی، روش و بنیان‌های فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای، متمرکز شده است. در چیستی فلسفه سیاسی در هیئت وصفی بیان شد که دو ماهیت برای آن بیان شده است؛ یکی به مثابه شاخه‌ای از فلسفه که موضوع آن سیاست است و دیگر هر گونه تأمل و اندیشه‌ورزی در باب زندگی سیاسی و نظم عمومی و حیات جمعی است و اختصاصی به فیلسوف مصطلح ندارد. بنابراین اصطلاح فلسفه سیاسی، یک شاخه معرفتی است که هم به مطالعه سیاست به مثابه یک صنعت و فن می‌پردازد و هم افعال و حقایق سیاسی را مطالعه می‌کند و هم نظریه‌های سیاسی را ارزیابی می‌نماید. بنابراین در فلسفه سیاسی موضوعاتی مانند؛ حاکمیت، عدالت، مشارکت سیاسی، قدرت، مشروعیت و آزادی مورد توجه قرار دارد که در اندیشه سیاسی اسلام از زوایای کلامی، اخلاقی و فقهی موضوع مطالعه هستند و در انحصار مباحث عقلی و فلسفی محض نیستند. از این رو فلسفه سیاسی دانشی است که علاوه بر تبیین، تحلیل و ارزیابی هست و نیستهای سیاسی در طراحی جامعه مطلوب و شهروندان خوب به حریم بایستگی‌های سیاسی نیز وارد می‌شود و به هیچ وجه در انحصار عقل خود بنیاد بشری نیست و در مقابل آموزه‌های دینی و مذهبی قرار ندارد بلکه پیش فرض‌های دینی و اعتقادی در این تأملات حضور دارند و تاریخ فلسفه سیاسی در جهان اسلام نشان می‌دهد که هیچ‌گاه فلسفه سیاسی بریده از پیش‌فرض‌های غیردینی، شکل نگرفته است.

*بنیادهای فلسفی و اعتقادی فلسفه سیاسی مقام معظم رهبری بر چه مبانی استوار هستند؟

در ادامه این بحث، به بنیادهای فلسفی و اعتقادی فلسفه سیاسی اشاره شده است و سه مبنای هستی شناختی، انسان شناختی و فرجام‌شناختی از منظر آیت‌الله خامنه‌ای تبیین گردیده است. نمودار بخش آیین اندیشه به شرح ذیل می‌باشد: مبانی و پیش‌فرض‌های هر متفکر آبشخور اندیشه او هستند و بدان روح می‌بخشند به طوری که پایایی و پویایی یک اندیشه به نوع مبانی آن وابسته است. ابتدا مبانی هستی شناختی مطرح گردید. در جهان‌بینی توحیدی آیت‌الله خامنه‌ای، همه جهان مخلوق الهی است و هیچ چیزی از دایره قدرت خداوند خارج نیست. توحید، شناختی متعهد و بینشی فعال و سازنده است. طرز فکری است که در بنای جامعه و اداره آن و ترسیم خط سیر و راهبردهای آن و تعیین هدف آن و تامین عناصر حفظ و ادامه آن، دارای تأثیر اساسی و تعیین‌کننده است. براساس این بینش عبادت و اطاعت فقط برای خداست. همه جهان و انسان به قدرت الهی وابسته هستند. بنابراین خالق و معبود و مدبر امور همگان خدا است و حق حاکمیت در اختیار اوست. هیچ‌کس در آفرینش از مزیتی که منشأ برخورداری‌های حقوقی باشد، بهره‌مند نیست و قدرت زمامداری و مدیریت و تدبیر امور زندگی انسان‌ها در اختیار کسی است که مشروعیت آن‌را از خدا أخذ کرده باشد. بر مبنای انسان شناختی آیت‌الله خامنه‌ای، انسان مخلوق الهی و دارای سرشت الهی است، موجودی برگزیده دارای ابعاد وجودی مختلفی است.

قدرت تفکر، عقل، اراده و اختیار انسان با چنین اعتقادی است که انتخاب انسان در عرصه زندگی سیاسی، تابعی از نوع رابطه او با خداوند می‌باشد و تفکیک آن دو غیرممکن است و سومین مبنایی که ذکر شد این است که از نظر بینش توحیدی، جریان عالم و جامعه انسانی به سمت کمال، سعادت و حاکمیت حق در حرکت است. بر اساس این بینش غایت زندگی سیاسی انسان باید به سعادت ختم شود. بر اساس سه مبنای فوق، فلسفه سیاسی دانشی است که ریشه در بینش توحیدی در نگاه به نظام هستی از مبدأ تا معاد و نقش پررنگ انسان در گستره هستی دارد.

بعد از روشن شدن آئین اندیشه و تعیین جایگاه آئین اجتماع در ادامه، در پاسخ به پنج سئوال اساسی رابطه فرد و جامعه، رابطه دین و سیاست، چیستی قانون، عدالت و امنیت و نقش آنها در قوام و استحکام جامعه، بررسی شد و مشخص شد. در فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای، جامعه‌سازی از بزرگترین اهداف اسلام و رسالت انبیای الهی تلقی شده است و با این رویکرد ارزشی ایشان جامعه را به دو گونه توحیدی (جامعه آرمانی، جامعه اسلامی، جامعه دینی و جامعه معنوی) و جاهلی تقسیم می‌کنند. جامعه توحیدی ایشان دارای ویژگی‌هایی مانند؛ پویایی و پایایی، قدرت، صلابت، تمکن مادی و معنوی، آزادی حقیقی از قید همه اسارت‌هایی که بشر را اسیر می‌کند. امامت محوری، شایسته سالاری، تکلیف مداری، هدایت محوری، عدالت طلبی، اخلاق محوری، احترام به کرامت و حقوق انسان‌ها، قانون‌گرایی، تخصص‌گرایی، اهمیت دادن به نقش و جایگاه مردم در جامعه اسلامی است و در مقابل جامعه جاهلی جامعه‌ای است که بر مبنای شرک بنا شده است که در آن ربط انسان‌ها به مبدأ هستی و نیروی قاهر و مسلط عالم مطرح نیست.

به طور طبیعی و قهری، در این جامعه انسان‌ها از هم جدا می‌افتند؛ هر کس به دنبال خدایی می‌رود و طبقات انسانی از هم جدا و بیگانه از یکدیگر می‌شوند. حاکمیت در اختیار غیرخدا است و مناسبات اجتماعی در دست طاغوت قرار می‌گیرد و دوری از انسانیت و معنویت و اخلاق و فضیلت، خود فراموشی و طبقاتی شدن جامعه و خروج جامعه از سنت‌های الهی و پوچ‌گرایی اخلاقی و ترویج فساد اخلاقی و بی‌بند و باری و بی‌تقوایی و غفلت و بی‌توجهی و غرق شدن در منجلاب شهوات و دور شدن از معنویت و دین و غرور و استبداد فردی در جامعه و ستمگری و ستم‌پذیری و تبعیض و بی‌عدالتی و مصرفی شدن جامعه و خود فراموشی می‌شود و جامعه را در فسق و فساد غرق می‌کند و در نهایت آن را به زوال می‌کشاند.

رهبری

*براساس فلسفه سیاسی مقام معظم رهبری، چه رابطه ای بین دین و سیاست وجود دارد؟

بنابر فلسفه سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای، در جامعه توحیدی، اسلام دارای برنامه کامل برای زندگی اجتماعی است و هرگز بین آموزه‌های دینی و سیاسی اسلام، تباین و تعارض نیست و بر این باورند که تصور جدایی دین از سیاست، غیرممکن است و کسانی که تلاش می‌کنند دین را از ورود به سیاست منع کنند و یا کسانی که ورود دین را به سیاست دنیایی کردن دین تفسیر می‌کنند هر دو به بیراهه می‌روند و خواسته یا ناخواسته جامعیت و جاودانگی اسلام را مورد تردید قرار می‌دهند.

با همین پیش فرض ایشان تز جدایی دین از سیاست را به عنوان شبهه و توطئه و کج‌اندیشی و بزرگترین مظهر شرک در عصر حاضر و ناشی از تبلیغات دشمنان اسلام می‌دانند و بر مسلمانان لازم می‌بینند که از آن اعلام برائت کنند. جامعه توحیدی علاوه بر عنصر دین و سیاست، نیازمند قانون است. بنابر آنچه بیان شد، قانون قبل از آنکه ویژگی سیاست و در حوزه حاکمیت، قدرت و دولت و حکومت مورد توجه باشد، ویژگی مهم جامعه است و شالوده اصلی همه جوامع انسانی است. هیچ جامعه‌ای بدون قانون امکان حیات ندارد و حذف قانون از جامعه آن را به هرج و مرج و فساد و در نهایت به نابودی می‌کشاند. بنابراین در آیین اجتماع و سامانه جامعه اسلامی قانون با همه جنبه‌های اثباتی آن در کنار امنیت و عدالت از ویژگی‌ها و شاخصه‌های مهم تلقی می‌شود.

*عدالت چه جایگاهی در فلسفه سیاسی معظم له دارد؟

عدالت از مهم‌ترین شالوده‌های جامعه انسانی و اسلامی است و به معنای آن است که در جامعه هر چیزی در جای خود و متناسب با جایگاه خویش قرار گیرد و حقوق فردی و اجتماعی به نحو احسن مراعات گردد. از این جهت عدالت از اساسی‌ترین مفاهیم بنیادی فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی است و نقطه تلاقی سه حوزه دین، فلسفه و جامعه است و از مهم‌ترین غایات زندگی سیاسی انسان‌ها است. عدالت در سه رویکرد هستی‌شناسانه، اخلاقی و فردگرایانه و اجتماعی و سیاسی مطرح است. عدالت در معنی نخست، از نیازهای طبیعی، اصلی و همیشگی، آرمانی دائمی و غیرقابل تغییر است. قانون طبیعی آفرینش است که بر پایه توحید بنا شده است و گردش طبیعی این عالم و تاریخ بشر بر مدار آن می چرخد. این عدالت سنت الهی است که جهت گیری فلسفه تاریخ بر مبنای آن است. بنابراین عدالت در فلسفه سیاسی به این معنا مفهومی کلی، عام، جامع و شامل، مطلق، وسیع، غایی، فرازمانی و جانبدارانه است زیرا عدالت در همه عرصه‌های زندگی «فردی»، «اجتماعی»، «اخلاقی»، «سیاسی»، «اقتصادی»، «فرهنگی»، «حقوقی»، «محیط داخلی»، «بین‌المللی» و در همه شئون تقنینی، اجرایی و قضایی حضور دارد.

از طرفی هم غایت و آمال کلیت فلسفه سیاسی اسلام است و هم هدف تک تک مسائل خرد و کلان سیاسی است و از جمله آرمان‌هایی است که در طول زمان استمرار دارد و هیچگاه دچار کهنگی و فرسایش نمی شود. همین مفهوم آرمانی، متعالی و غایی، گاهی از اهداف میانی و یا نزدیک جامعه و انسان‌ها قرار می گیرد و در مواردی جهت رسیدن به هدف دیگری استخدام می شود و در مواردی همان عدالت ابزار تحقق سایر مفاهیم می شود به طوری که اگر عدالت نباشد امنیت هم تامین نمی شود. عدالت با حکومت، عدالت با امنیت، عدالت با مساوات، عدالت با قدرت و اقتدار، عدالت با مشارکت، عدالت با مناسبات اجتماعی، عدالت با اقتصاد ارتباط دارد.

در فلسفه سیاسی آیت الله خامنه ای عدالت به گونه‌های متنوعی تقسیم شده است که برخی عام و خاص و برخی تنوع اسم گذاری است همانند: عدالت تکوینی، تأمینی، تشریعی، آرمانی، حقوقی، فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، الگویی، انتظاری، خدماتی، ارزشی، رهایی بخش که مفاهیم هر کدام بیان شد.

*امنیت در فلسفه سیاسی ایشان چه جایگاهی دارد؟

مقوله امنیت در فلسفه سیاسی آیت الله خامنه ای از نیازهای اولیه، طبیعی و از خواسته های مهم بشری است و از ضروری ترین لوازم حیات فردی و اجتماعی تلقی می شود. اهمیت امنیت تا آنجا است که بقا و زوال جامعه بر مدار آن تعریف شده است. و همه ابعاد زندگی اجتماعی بدان پیوند خورده است. گاهی وجود آن، شرط ضروری بسیاری از حقوق و تکلیف اجتماعی دانسته شده است. امروزه هم عده ای امنیت را عامل توسعه ی همه جانبه زندگی اجتماعی می دانند. به همین دلیل در فلسفه سیاسی ایشان، آن را در بخش آیین اجتماعی آوردیم. امنیت در مفهوم بسیار وسیعی به کار رفته است که شامل صلح، آزادی، اعتماد، سلامتی می باشد. امنیت دارای گونه های متنوعی چون؛ امنیت نرم و سخت، امنیت فردی، امنیت اجتماعی، امنیت اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، شغلی، قضایی، ملی و امنیت بین المللی است.

*مفهوم شهروندی در فلسفه سیاسی آیت الله خامنه ای چه موقعیت و جایگاهی دارد؟

مفهوم شهروندی از مفاهیم مدرنی است که در آن نوعی منزلت و شأن اجتماعی برای فرد در ارتباط با یک اجتماع یا دولت به رسمیت شناخته شده است. این منزلت در جایی اطلاق می شود که فرد از حقوق فطری و طبیعی و قانونی برخوردار باشد و دولت این حقوق را رعایت و از آن حمایت کند و در مقابل شهروند هم خود را تابع مقررات شهروندی بداند. منزلت شهروندی را قوانین هر دولتی تعیین می کند. شهروندی یک کشور ممکن است از راه های مختلفی به دست  آید.

آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه انقلاب اسلامی، منشأ بوجود آمدن واقعیت شهروندی در ایران است. معتقدند در گذشته چیزی به عنوان شهروند در ایران وجود نداشته است و مناسبات بین حاکم و مردم در ایران، در قالب رابطه سلطان و رعیت، رابطه غالب و مغلوب، رابطه مالک و مملوک و ارباب و رعیت مطرح بوده است و این مناسبات به صورت فرهنگ سیاسی رایج درآمده بود. از دیدگاه ایشان، تمام کسانی که در جامعه اسلامی زندگی می کنند، شهروند جامعه اسلامی محسوب می شوند و نوع اعتقاد مذهبی و دینی در احراز شهروندی تفاوتی ایجاد نمی کند.

مقصود از حقوق شهروندی مجموعه ای از حقوق خصوصی و عمومی است که بر روابط اجتماعی حاکم است و بیان‌کننده حقوقی است که هر فرد در قالب تابعیت یک کشور از آن برخوردار است. همانند آزادی فکر، عقیده، بیان و اندیشه، مساوات و برابری همه شهروندان در بهره مندی از حقوق و تکالیف و مشارکت همه آنها در ساختن زندگی اجتماعی. بر مبنای رویکرد فلسفی و حقوقی، بخشی از حقوق شهروندی ریشه در طبیعت و فطرت انسانی دارند و ادیان هم ارشاد به حقیقت آنها دارد و دین شناختی، بخشی از حقوق شهروندی ریشه در تکالیف الهی دارد که خداوند برای انسان ها معین کرده است. بین حقوق طبیعی و فطری با حقوق الهی هیچ گونه تضاد و تعارضی وجود ندارد، لذا آیت الله خامنه ای تصریح می کنند که در اسلام حق الله رقیب حق الناس نیست. بنابراین حقوق شهروندی به بخش خاصی از زندگی شهروندی منحصر نمی شود بلکه تمام عرصه های زندگی اجتماعی بشر را به اعتبار اینکه عضو جامعه است، در برمی گیرد. مع الوصف در برخی از تقسیمات حقوق شهروندی، به چند قسم حقوق مدنی، حقوق سیاسی و حقوق اجتماعی تقسیم شده است.

ادامه دارد ... .

کد خبر 2445088

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha